ای خرد مست لعل چون می تو


ما ز آزاده ابروی خوی تو

می مرا ده که لب به گوش برم


بس که مستم ز لعل چون می تو

چون کنی وعده، باز گویی «کی »


من به صد جان غلام آن کی تو

چون غمت بکشدم، بگویی «هی »


روح بخشد به تن همان می تو

گوییم مردن تو از پی کیست


هم به جان و سر تو از پی تو

گفتم از تو حیات دارم، گفت


«تو نگر و آن حیات لاشی تو»

خسروا، چون سزای سوختنی


مهربانی ست شعله بر نی تو